بچه هاي اقتصاد 90 دانشگاه باهنر كرمان درباره وبلاگ مهم اين نيست که قطره باشي يا اقيانوس، مهم اين است که آسمان در تو منعکس شود. _____________ سلام اينجا محله ماست البته هركي اومد قدمش روي چشامون اينجا به وجود اومده براي خوش بودن پس نياي بگي اين چه وبلاگيه كه اسمش اقتصاد ولي مطلب اقتصادي نميزاره اخه اينجا حس درس ودانشگاه نيست پس خوش باشين گلايي كه مياينن ممنون www.economy90.uk.ac.gmail.comاينم ايميل اگه نكته اي خصوصي ميخواستين بگين به اينجا بفرستين دو شنبه 13 خرداد 1392برچسب:, :: 14:48 :: نويسنده : فرزین دیده بان
همایشی برای بانوان با عنوان چگونه با همسر خود عاشقانه زندگی کنید برگزار شده بود، توی این همایش از خانم ها سوال شد که:
چه کسانی عاشق همسرانشون هستند؟ همه زنها دستاشون رو بالا بردن سوال بعدی این بود که : آخرین باری که به همسرتون گفتید عاشقش هستید کی بود؟ بعضی ها گفتن امروز … بعضی ها گفتن دیروز… بعضی ها هم گفتند یادشون نمییاد بعد ازشون خواستند که به همسرانشون اس ام اس بفرستند و بگن: همسر عزیزم من عاشقت هستم همه اینکار رو کردند ازشون دوباره درخواست کردند گوشیشون رو بدن به کناریشون تا جواب اس ام اسهایی که براشون اومد بود رو بلند بخونن خوب یکسری از جواب اس ام اس ها رو براتون نوشتم: - شما؟ - اوه مادر بچه های من ، مریض شدی؟ - عزیزم منم با منی؟ - حالا که چی ؟ بازم ماشین رو کجا کوبوندی؟ - من منظورت رو متوجه نمی شم؟ - باز دوباره چه دست گلی به آب دادی؟ این سری دیگه نمی بخشمت - ؟؟!! - خوب برو سر اصل مطلب ، چقدر پول لازم داری؟ - من دارم خواب می بینم؟ - اگه نگی این اس ام اس رو واقعا برای کی فرستادی قول میدم یکی رو بکشم - لطفاً با من تماس بگیر! - من سر کارم بعد اس ام اس میدم بهت
قاليباف محمدباقر قالیباف در اول شهریورماه سال ١٣٤٠ در شهر ییلاقی طرقبه در خانواده ای متوسط متولد شد. تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان خود را در مشهد همراه با کار و تلاش اقتصادی ادامه داد . پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وارد سپاه شد بدین ترتیب قالیباف نوجوان در سال ٥٨ وارد جبهه شد و به دلیل قابلیتهایی که از خود نشان داد در سال ١٣٦١به عنوان فرمانده تیپ امام رضا(ع) و یک سال بعد در جایگاه فرمانده لشکر ٥ نصر خراسان انتخاب شد. عقد ازدواج دکتر قالیباف نیز یک سال بعد و در سال ١٣٦٢ برقرار شد که حاصل این ازدواج ٣ فرزند است. دکتر قالیباف به همراه لشکر ٥ نصر در اغلب عملیاتهای دوران دفاع مقدس در کنار شهیدان سرافرازی همچون باکری، همت، خرازی، کاظمی، صیاد شیرازی به صیانت از انقلاب پرداخت . در سال ١٣٧٣مسئولیت قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء(ص) را پذیرفت درکنار این فعالیتها نیز در رشته جغرافیای سیاسی تا مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد. در سال ١٣٧٦ به دستور مقام معظم رهبری عهده دار فرماندهی نیروی هوایی سپاه شد و با گذراندن دوره های فشرده خلبانی در ایران و فرانسه مجوز پرواز با ایرباس را بدست آورد. ایشان هم اکنون نیز گاهی به عنوان خلبان هواپیمای ایرباس در شرکت هواپیمایی ایران ایر پروازهایی را انجام می دهد. وی در همین ایام در کنکور دکتری شرکت کرده و در دانشگاه تربیت مدرس پذیرفته شد. و در سال ١٣٨٠ از تز دکترایشان با عنوان «بررسی سیر تکوین نهادهای محلی ایران در دوره معاصر» دفاع کرد و بعد از آن نیز به عنوان عضو هیات علمی رشته جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران و استادیاردانشگاه تربیت مدرس به کار تدریس مشغول است. دکتر قالیباف در سال ۱۳۷۹ مجدداً با حکم حضرت آیت الله خامنه ای، فرماندهی نیروی انتظامی ایران را عهده دار شد او در سال ۱۳۸۳ به حکم رییس جمهور وقت محمد خاتمی رئیس و نماینده رییس جمهور در ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز شد؛ اگرچه پیش از آن از امضاء کنندگان نامه تهدیدآمیز جمعی از فرماندهان نظامی سپاه به محمد خاتمی بود. در سال 1384 یک قدم فراتر نهاد و در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نمود ولی توفیقی از این باب حاصل وی نگردید تا در سال 84 و با رای شورای اسلامی شهر تهران به عنوان شهردار پایتخت انتخاب و در سال ١٣٨٨ نیز مجدداً با حکم این شورا در سمت خود ابقا شد. که این منصب برای ایشان کماکان ادامه دارد.
ولايتي دکتر علی اکبر ولایتی در ۴ تیر ماه ۱۳۲۴، در رستم آباد، یکی از ۳۳ روستای شمیران در خانواده متوسط به دنیا آمد. پدرایشان کارمند و مادر ایشان خانه دار بودند. دوران ابتدایی و دوره نخست دبیرستان را همانجا گذراند و در دوره دوم دبیرستان به دبیرستان جم قلهک رفت. او در سال ۱۳۴۲ دیپلم طبیعی گرفت و در سال ۱۳۴۳ در کنکور سراسری، رتبه ۴۹ کشوری را به دست آورد و در رشته پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد. دکتر ولایتی، از سال ۱۳۴۲ در مدرسه قائمیه و سپس در دبیرستان جهان آرای قلهک تا سال ۱۳۵۰ به تدریس اشتغال داشت. وی تخصص اطفال را در مرکز طبی کودکان دانشگاه تهرن و فوق تخصص بیماری های عفونی را در دانشگاه جان هاپکینز آمریکا گذراند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدتی معاون وزارت بهداری بود، در دوره اول مجلس به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد و سپس به مدت شانزده سال، در دوره های ریاست جمهوری حضرت آیت الله خامنه ای و آقای هاشمی رفسنجانی ، به عنوان وزیر خارجه مشغول همکاری بوده و از این حیث،پرسابقه ترین وزیر جمهوری اسلامی به شمار می آید.
پس از دوم خرداد ۱۳۷۶، با آنکه رئیس جمهور آقای خاتمی، سلیقه و دیدگاه وی را برای عضویت در کابینه می پسندید، ولی او راهی بیت مقام معظم رهبری شد و مشاور بین الملل ایشان گردید و هم اکنون نیز در این سمت خطیر انجام وظیفه می کند. صرف نظر از این شغل مهم، دکتر ولایتی در چند رشته دانشگاهی به تدریس مشغول است و در بعضی از شوراهای مهم کشوری همچون شورای عالی انقلاب فرهنگی، مجمع تشخیص مصلحت نظام و بنیاد دائره المعارف اسلامی شرکت داشته و عضو رسمی میباشد. او که دارای چندین دکترای افتخاری از چند دانشگاه معتبر بین المللی است، در تعدادی از انجمن های تخصصی و پژوهشی جهان نیز عضویت دارد.
خانواده:
دکتر ولایتی در خانواده ای نسبتا شلوغ( پنج دختر و یک پسر) به دنیا آمد. او کودکی آرام بود و بیشتر وقت خود را به مطالعه کتاب میگذراند، به طوری که در نه سالگی، کتاب هفت جلدی اسکندر نامه، و در کلاس پنجم ابتدایی، کتاب کلیله و دمنه را خواند. از نوجوانی علاقه فراوانی به کتاب های تاریخی پیدا نمود، به حدی که گاه دوازده ساعت شبانه روز را به مطالعه تاریخ می گذراند. او که از مردان سیاست روزگار ما است، خود در اهمیت مطالعات تاریخی برای حرفه سیاستمداری می گوید:
“هر کسی که بخواهد سیاست را خوب بفهمد، باید تاریخ بداند. اگر تاریخ نداند، راه بجایی نمی برد.”
دکتر ولایتی همچنین یک پدر موفق به شمار می آید. او چهار فرزند دارد که هگی تحصیلات عالیه دارند. میثم، پزشک عمومی، محمد، مهندس عمران، علی اصغر، دانشجوی مهندسی عمران، و فاطمه، دانشجوی ریاضی. او در مورد ارتباط با فرزندانش گفته است:
” من جدا با بچه هایم رفیق هستم. بچه ها همیشه لحظه شماری می کنند که من به خانه بروم. ما با آن دوپسری که ازدواج کرده اند، همگی با هم زندگی می کنیم و محیطی گرم و صمیمی داریم.
فعالیت های سیاسی قبل از انقلاب اسلامی:
دکتر ولایتی از نوجوانی، به دلیل علاقه مندی پدرش به سیاست، با اوضاع سیاسی موجود، آشنا شد و به عمل ورزی سیاسی روی آورد. او در دبیرستان، به مناسبتهای مختلف، در اعتراض به سیاست های شاه، هم مدرسه ای ها را به تعطیلی کلاس درس و تظاهرات فرا می خواند و در این راه، بارها به ساواک منطقه رفت و مورد بازجویی قرار گرفت به طوری که از ۱۷ سالگی پرونده ای در ساواک تهران برای او ترتیب داده شد.
از ۱۷ سالگی (۱۳۴۱) به عضویت جبهه ملی دوم در آمد. او خود در این باره گفته است:
” من برای فعالیت سیاسی، به دنبال بستری بودم. آن موقع تنها بستر سیاسی موجود، جبهه ملی و نهضت آزادی بود. بعد از فوت مرحوم آیت الله بروجردی، در ۱۶ سال?ی به حضرت امام (ره ) رجوع کردم، در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که دیدم جبهه ملی راهش را عوض کرد، از آن جدا شدم و بعد از آن، ارتباطم به روحانیت و فعالان مذهبی منحصر شد.”
در دانشگاه، به همراه مرحوم شهید لواسانی، شهید دکتر لبافی نژاد، دکتر معتمدی، دکتر جزائری، دکتر خادمی و …… انجمن اسلامی پزشکان را ، که پس از دکتر شیبانی به حال تعلیق در آمده بود، احیا کرد و با گروههای مختلف سیاسی و روحانیت پیرو امام (ره) تماسهای منظم برقرار ساخت.
دکتر ولایتی خود در باره فعالیتهایش میگوید:
” هم جلسه میگذاشتیم و هم تظاهرات راه می انداختیم. خب تظاهرات راه انداختن، ب?یر و ببند داشت. باتوم خوردن داشت و…….”
فعالیتهاى سیاسى قبل از انقلاباسلامى: ولایتى از نوجوانى، به دلیل علاقهمندى پدرش به سیاست، با اوضاع سیاسى موجود، آشنا شد و به عملورزى سیاسى روىآورد. او در دبیرستان، به مناسبتهاى مختلف، در اعتراض به سیاستهاى شاه، هممدرسهاىها را به تعطیلى کلاس درس و تظاهرات فرامىخواند و در این راه، بارها به ساواک منطقه رفت و مورد بازجویى قرارگرفت. به طورى که از ۱۷ سالگى پروندهاى در ساواک تهران براى او گشوده شد. وی از ۱۷ سالگى (۱۳۴۱) به عضویت جبهه ملى دوم درآمد. در دانشگاه، به همراه مرحوم شهید لواسانى، شهید دکتر لبافىنژاد، دکتر معتمدى، دکتر جزائرى، دکتر خادمى و … انجمن اسلامى پزشکان را، که پس از دکتر شیبانى به حال تعلیق درآمده بود، احیا کرد و با گروههاى مختلف سیاسى و روحانیت پیرو امام (ره) تماسهاى منظم برقرار ساخت. برخی از سمتهای اجرایی و علمی: مشاور مقام معظم رهبری در امور بین الملل (از سال ۱۳۷۶ تا کنون) برخی از تالیفات علیاکبر ولایتی:
حسن روحاني حسن روحانی متولد ٢١ آبان ١٣٢٧ در شهر سرخه (استان سمنان)، دارای دکترای حقوق و سابقه تحصیل در حوزه علمیه قم در حد اجتهاد؛ نماینده مقام معظم رهبری در شورایعالی امنیت ملی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، نماینده مردم استان تهران در مجلس خبرگان رهبری و رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام میباشد. تحصیلات دانشگاهی و مدارج علمی : دکتری (Ph.D) حقوق اساسی از دانشگاه کلدونیان گلاسکو وکیل پایه یک دادگستری (کانون وکلای دادگستری مرکز) استاد پژوهشی مرکز تحقیقات استراتژیک تحصیلات حوزوی : خارج فقه و اصول: با اساتیدی چون آیات عظام سید محمد محقق داماد (ره)، شیخ مرتضی حائری (ره) و سید محمدرضا گلپایگانی (ره) سطح عالی: با اساتیدی چون آیات عظام سلطانی (ره)، فاضل لنکرانی (ره) و شیخ محمد شاهآبادی (ره)
سعيد جليلي
سعید جلیلی در سال 1344 در مشهد مقدس دیده به جهان گشود وی كه تحصیلات خود را تا مقطع دكتری علوم سیاسی از دانشگاه امام صادق علیهالسلام به پایان رسانده، مسلط به زبانهای عربی و انگلیسی است.
حداد عادل
غلامعلی حداد عادل در سال 1324 در تهران به دنیا آمد او در سال ۱۳۴۲ از دبیرستان علوی فارغ التحصیل شد. در سالهای ۱۳۴۵و ۱۳۴۷ لیسانس و فوق لیسانس خود را در رشته فیزیک از دانشگاههای تهران و شیراز اخذ نمود حداد عادل از سال 1347 تدريس در دانشگاه شهيد بهشتي (ملي سابق) در رشته فیزیک را آغاز كرد. در سالهای 1347-1348، ورود مجدد به دانشگاه تهران نمود و تحصیل در رشته علوم اجتماعی را آغاز کرد. در سال ۱۳۵۱، کارشناسی ارشد فلسفه را از دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران دریافت کرد.و دروس دوره دکتری فلسفه را در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۳ به پایان برد.همسر او طبیبه ماهروزاده دارای دکترای فلسفه تعلیم و تربیت، مشاور وزیر علوم، تحقیقات و فناوری و دانشیار دانشگاه الزهرا است. این دو صاحب چهار فرزند به نامهای فریدالدین (1352)، آزاده، متولد (1354) زهرا(1358) و بنت الهدی (1364) میباشند. حداد عادل در سال 1350 توسط ساواک دستگیر وزندانی گردید و يك دوره ساواك وي را به دليل فعاليتهاي سياسي از تدريس منع كرد .بین ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ در دانشگاه صنعتی شریف به تدریس فلسفه، تاریخ علم و تاریخ فلسفه غرب و تاریخ فلسفه اسلامی پرداخت. وي در اين زمان نيز به تحصيل فلسفه نزد استاد شهيد مطهري مشغول و مقارن با انقلاب اسلامي عضو كميته همبستگي دانشگاهيان با مردم بود. حداد عادل به زبانهاي انگليسي و عربي تسلط كامل دارد و از وي 17 كتاب درسي و 5 كتاب علمي و تحليلي در موضوعات دين، فلسفه و علوم اجتماعي و بيش از 190 مقاله به چاپ رسيده است. مشاغل و مسئولیت ها: · مشاور عالى مقام معظم رهبری از 1387 تاکنون · نماینده مردم تهران در دوره هشتم مجلس شوراى اسلامى از 1387 تاکنون · رئیس کمیسیون فرهنگى مجلس شورای اسلامی از 1387 تاکنون · رئیس مجلس شوراى اسلامى در دوره هفتم مجلس از 1383 تا 1387 · نماینده مردم تهران در دوره ششم تا هشتم مجلس شوراى اسلامى از 1379 تا 1390 · رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسى از 1374 تا 1384 و از 1387 تاکنون · مدیرعامل بنیاد دائرهالمعارف اسلامى (به ریاست عالیه مقاممعظم رهبرى) از 1374 تاکنون · معاون وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزى آموزشى وزارت · آموزش و پرورش از 1361 تا 1372 · مشاور وزیر آموزش و پرورش از 1359 تا 1361 · عضو شوراى سرپرستى سازمان صدا و سیما از 1358 تا 1359 · معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامى از 1357 تا 1358 · رئیس کنگره بینالمللى فلسفه در سال 1389 · نماینده هیأت اجرایى جذب اعضاى هیأت علمى دانشگاه تهران از تاریخ 4/2/1389
محدرضا عارف
دکتر محمد رضا عارف در سال 1330 خورشیدی در خانوادهای مذهبی و اصیل در شهر یزد به دنیا آمد . پدر ایشان حاج میرزا احمد عارف یکی از بازاریان اصیل و سرشناس و از چهرههای محبوب و مردمی و مذهبی یزد و همچنین از خادمان حضرت سیدالشهدا (ع) بودند که مجالس روضهخوانی و روشنگری منزل ایشان در شهر یزد در سالهای پیش و پس از انقلاب بهعنوان پایگاه دانشجویان، دانشگاهیان و فرهیختگان یزد به حساب میآمد. تالیف،تحقیق،ترجمه: سابقهی فعالیتهای سیاسی قبل از انقلاب : خدمات پس از انقلاب : چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 12:45 :: نويسنده : ميهمان افتخاري
به عنوان اولین سوال و مهم ترین سوال:
یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 10:3 :: نويسنده : فرزین دیده بان
آقا پسر ها : زیباترین لذت های دنیا که باعث خر کیف شدن آدم میشه : 1. از خواب پاشی بعد ببینی 1 ساعت دیگه هم میتونی بخوابی !!!
ساعت ۲ نصف شب یک اتاقساعت ۳ نصف شب کل خوابگاه منهای سرپرست ساعت ۴ صبح هنگام خوابوضعیت تحصیل در خوابگاه
اولین روزهای خوابگاهگفت و گوی صمیمانه برسرآماده کردن صبحانه بعد از گذست چند روزپایان گفت و گوامکانات غذایی در خوابگاهطریقه ظرف شستن در خوابگاهاواخر ترم وضعیت ۷۰درصد دانشجویانو این هم آخر عاقبتش!!
داره با سرعت۱۵۰تا میره. بهش میگم آروم برو اینجا دوربین داره ***************************
به مامانم میگم:نمیخای واسه ما آستین بالا بزنی؟میگه:پسرم زن میخوای؟گفتم : پـَـ نـَـ پـَـ گفتم آستیناتو بالا بزنی با هم مچ بندازیم ببینیم کی قوی تره ***************************
رفتم تو ماهی فروشی به فروشنده می گم :آقا یه ماهی قزل آلا بدین.میگه : واسه خوردن میخای؟میگم: پـَـ نـَـ پـَـ اومدم واکسن هاری و کزازشو بزنم و برم ***************************
با دوستم رفتیم کشتارگاه میگه:اه اه اینجا چه بوی گوسفندی میاد.گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ میخواستی بوی اش رشته بیاد. ***************************
به بابام میگم :بابا پول داری؟میگه پول می خای؟میگم : پـَـ نـَـ پـَـ میخواستم ببینم اگه پول نداری بهت بدم که وختی رفتی خونه جولو زن و بچت شرمنده نشی *************************** دوستم زنگ زده موبایلم میگه ممد پول داری یه خورده بهم بدی؟ بهش میگم: بیا عابربانکم رو بگیر برو. میگه: توش پول داری. گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ گفتم تو خونه نشستی دلت گرفته / گفتم بدم بری یه دوری باهاش بزنی! *************************** به مامانم میگم فردا می خوام روزه بگیرم مامانم میگه سحر صدات کنم؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ مدونا رو بیشتر دوست دارم، مدونا صدام کن!!! *************************** دیشب رفته بودم خونه خواهرمینا ، دختر خواهرم یه نقاشی رو بوم کشیده بود خیلی قشنگ گفتم خودت کشیدی ؟ گفت پـَـ نـَـ پـَـ دادم پیکاسو بکشه جوونا هم خودی نشون بدن *************************** رفتم خونه دانشجویی یکی از دوستام داشتم یکی از ظرفای چرب مورچه زدشو می شستم اومده بالا سرم میگه ای وای چی کار می کنی داری ظرف و می شوری؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ مورچه ها هوس آب تنی کرده بودن آوردمشون حموم! *************************** دوستم گفت: اگه با گوشی برم تو اینترنت از شارژم کم میشه؟ گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ از ذخیره ارزی کشورهای عضو اپک کم میشه *************************** داییم ما رو برای یه پک قیلون دعوت میکنه باغ سیب مال بکی از رفقاش.. مامانم میگه حالا میخواین قیلون بکشید؟؟؟؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ اومدیم سیباشونو دستمال بکشیم! *************************** واسه دوستم عکس ایمیل کردم زنگ زدم میگم فرستادمش واست . میگه یعنی الان تو ایمیلمه؟ پـَـ نـَـ پـَـ الان دم در خونتونه ولی دستش به زنگ نمیرسه درو بزن بیاد بالا *************************** ممیز ایزو اومده رفته تو سالن تولید کنار دستگاه تراش از اپراتورش میپرسه شما تراشکارین؟ پـَـ نـَـ پـَـ مدیر عامل اوقات بیکاریش میاد کمک بچه ها ******************* هواپیما تو قلب آسمون موتورش آتیش گرفته، خلبان گفته داریم سقوط میکنیم.میکه یعنی سقوط کنیم زندگیمون تموم میشه؟ *************************** میگم رسیدی خونه زنگ بزن،میگه تلفن کنم؟،میگم پـَـ نـَـ پـَـ زنگ خونه بغلی رو بزن در رو *************************** کمیته انظباطی دانشگاه خواسته رفتم تو میگه شما دو ترم تعلیق خوردید اعصابم خورد سرمو انداختم پایین دارم لبمو میخورم میگه ناراحت شدید؛ پـَـ نـَـ پـَـ خوشحال شدم دارم فکر میکنم چجوری این لطف شما رو جبران کنم *************************** یکی تو دانشگاه ازم پرسید ورودی چندی؟ گفتم85 همچین با تعجب گفت پس ترم اخری گفتم پـَـ نـَـ پـَـ ترم اولم ولی از آخر اومدم شروع کنم *************************** دیشب شام املت داشتیم خواهرم توش رب زده بود با گوجه و ... سر سفره مامانم گفت بهش رب زدی مزه گوجه رو از بین برده *************************** رفتیم یه باغی دزدی من از درخت رفتم بالا دوستم میگه رفتی گردو بچینی؛ پـَـ نـَـ پـَـ گنجشکم رفتم آشیون بسازم. یه دفعه گفت وای صاحب باغ داره میاد بهش میگم حالا تو فرار میکنی ،میگه پـَـ نـَـ پـَـ منتظر میمونم تو آشیانتو بسازی
***************************
یه یارو لبه پشت بوم یه ساختمون 12 طبقه واستاده بود و میخاست خودشو بندازه پایین. بهش میگن میخای خود کشی کنی؟میگه: پـَـ نـَـ پـَـ اومدم ماشینمو پارک کنم ***************************
رفتم کفش بخرم یه کفش پوشیدم خوشم اومده میگم همینو میخوام فروشنده میگه اون لنگشم بدم میگم پـَـ نـَـ پـَـ بده پسر حاکم پیدام کنه ***************************
یه شب یه یارو که نقاب زده بود با تفنگ جولوی یه دختره تو خیابون رو میگیره.دختره میگه:میخای پولامو بدزدی؟یارو میگه: پـَـ نـَـ پـَـ اومدم بهت پیشناهاد ازدواج بدم .چون دیر وقت بود گفتم مزاحم خانواده نشم ***************************
بن لادنو تو هواپیما دستگیر میکنن تصمیم میگیرن همونجا پرتش کنن بیرون میگه حالا پرتم میکنین پائین ؟ پـَـ نـَـ پـَـ جای انوشه انصاری میفرستیمت دور زمین یه حالی بکنی ***************************
2تا ماشین جوری به هم زده بودن که هیچی ازشون نمونده بود پلیس اومده میگه مشکلی پیش اومده!!!! پـَـ نـَـ پـَـ زدن به هم ببینن این استاندارد ایمنی که شرکت استاندارد جهانی میده درسته یا نه ***************************
به همسایم میگم جارو برقی دارید؟ میگه جاروبرقی میخوای؟ پـَـ نـَـ پـَـ میخواستم چک کنم اگه ندارید براتون بخرم. ***************************
پیرزنه ، زنگ زده خونه ... میگه مامان تشریف دارن؟ ، میگم کاریشون داشتین؟ میگه پـَـ نـَـ پـَـ به این بهونه میخواستم با خودت بیشتر آشنا شم... امروز کی وقتت آزاده ؟ *************************** به مامان بزرگه میگیم ممکنه شب دیر بیام خونتون،.. شبا پشت در میندازی ؟ میگه پـَـ نـَـ پـَـ چار تاق باز میذارم برام بخونی پشت در و ننداختی نه نه با خوب و بدم ساختی نه نه ... ***************************
زنگ زده بهم میگه آهنگ پیشواز گذاشتی؟ پـَـ نـَـ پـَـ گروه ارکستر اوردم برات زنده اجرا کنن خودمم دارم میخونم ***************************
خانمم را بردم اتاق عمل سزارین،ماما میپرسه برای عمل امدید؟ پـَـ نـَـ پـَـ امدیم نوزادان را ببینیم یک خوشگله شو برای اتاق خوابمان انتخاب کنیم؟! *************************** یه مرد با ریش وپشم دراز و لباس مندرس کنار خیابون وایستاده داداشم میگه این گدائه؛ پـَـ نـَـ پـَـ کارل مارکسه اومده ببینه کارگران جهان با هم متحد شدن یا نه *************************** تو باغ وحش یه مار پیتون دیده میگه این مار؟ *************************** زنه دوقلو زایده...پرستاره یکی از بچه هارو میبره براش....زنه میپرسه:اون یکی هم میارین؟؟؟پرستاره گفت: پـَـ نـَـ پـَـ فعلا اینو ببرین استفاده کنین...ده روز بعد از فعال سازی اون یکی هم پست میکنیم درِ خونتون ***************************
زنگ زدم تاکسی تلفنی میگم کد 89 هستم ماشین دارین ؟ میگه بله میخوایین؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ میخواستم بگم خوش به حالتون که ماشین دارین ما نداریم. ***************************
مامانم زنگ زده میگه کجایی؟گفتم با بهروز رفتم بازار گفت:بهررز رفیقت؟؟ پـَـ نـَـ پـَـ سس مایونزه بهروز . *************************** طرف اومده تو شرکت که کلی روی در و دیوار آرم و پوستر بیمه س میگه ببخشید اینجا شرکت بیمه س ؟ *************************** نیم ساعته تو خیابون دنباله دخترم .میگه میخای شماره بدی میگم پـَـ نـَـ پـَـ شبیه مایکل اسکوفیلدی دارم تعقیبت میکنم به سیلا برسم ***************************
بهش میگم اگه بتونی میری اونور یا اینجا می مونی؟ ***************************
سر صبح داشتم نرمش میکردم بابام پرسید داری نرمش میکنی. پـَـ نـَـ پـَـ قر تو کمرم فراوونه نمیدونم کجا بریزم *************************** تو مراسمِ تیرباران میگه می خوان بکشنش؟ *************************** به بارومیگی افتابه داری؟میگه براخونه می خوای؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ براقالب کیک جشن تولد بابام می خوام،اخه سنتی دوست داره. *************************** به مامانم میگم من سحری هم نخوردم خیلی گشنمه ***************************
بابای رفیقم مرده؟؟؟؟؟ بعد زنش میگه میخواین خاکش کنین؟؟رفیقم گفت: پـَـ نـَـ پـَـ میخوامیم باراندازش کنیم ***************************
سر کلاس راهنمایی رانندگی نشسته بودم .کلاس گرم بود و همه خیس عرق شده بودند . *************************** دیشب دختر خالم خیلی گریه میکرد نمیذاشت بخوابم به مادربزرگم یه قصه براش بگو تا اروم شه گفت مثله قصه ی شاه پریون گفتم پـَـ نـَـ پـَـ قصه هفت دراکولا در شبو تعریف کن که دیگه اصلا نخوابه *************************** توی سلمونی نشسته بودم که یکدفعه یه مرد کچله امد تو. آرایشگر با نیشخند بهش گفت: امدی آب بخوری؟ مرد گفت: پـَـ نـَـ پـَـ امدم موهام کوتاه کنی
عيد مبارك پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|