بچه هاي اقتصاد 90 دانشگاه باهنر كرمان درباره وبلاگ مهم اين نيست که قطره باشي يا اقيانوس، مهم اين است که آسمان در تو منعکس شود. _____________ سلام اينجا محله ماست البته هركي اومد قدمش روي چشامون اينجا به وجود اومده براي خوش بودن پس نياي بگي اين چه وبلاگيه كه اسمش اقتصاد ولي مطلب اقتصادي نميزاره اخه اينجا حس درس ودانشگاه نيست پس خوش باشين گلايي كه مياينن ممنون www.economy90.uk.ac.gmail.comاينم ايميل اگه نكته اي خصوصي ميخواستين بگين به اينجا بفرستين چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 23:19 :: نويسنده : امید
چه جالب بود
برو بچ امشب باز قسمت انتخاب واحد باز شده بد زبان خارجه اضافه شده بود
یارو کتاب نوشته , چگونه ۱۲۰ سال عمر کنیم , بعد خودش تو ۶۷ سالگی مرده !!!
دختره قیافش عین قاشق مربا خوری میمونه
از من به شما نصیحت: کسی که همیشه سعی میکنه بقیه رو شاد کنه
توی قرن ۲۱ اسکل به کسی گفته میشه که قلبی پاک و بی گناه و مهربون داره، آدم فروش و نا رفیق نیست و از پشت خنجر نمیزنه!
یه قانونی هست که میگه : همیشه یه آهنگ توی پِلی لیستت هست که همیشه ازش رد میشی
دوستم زنگ زده میگه اس ام اس در مورد سرما خوردگی داری بهم بدی ؟!؟ من اینترنت جهانی
قابل توجه : گه نخور فحش نیســــــــت ،،،یه توصیــــه ی بهداشــــــتیــــــه!
دقت کردین وقتی حقیقت رو می دونین،گوش دادن به دروغای طرف مقابل چقدر لذت بخشه؟!
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯾﻦ ؟
ﻣﻌﻠﻢ ﺗﺎﺭﯾﺦ : ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻣﻐﻮﻝ ﻫﺎ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺗﺎ ﮐﺠﺎ
ﺑﺎ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺗﻌﻤﯿﺮﺍﺕ ﺗﻠﻔﻦ ﮐﻪ ﺗﻠﻔﻦ
ﻣﻦ ﻫﺮﮔﺰ یک ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺭﻭ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ !
چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 22:26 :: نويسنده : فاطمه ابراهيمي پور
از تاکسی پیاده شدم به راننده نیگا میکنم, میگه باقی پولتو میخوای؟ میگم نه پـَـَــــ میخوام یه دل سیر نیگات کنم که میری دلتنگت نشم
دختر "با کلی عشوه و ناز": کلی پسر با تک تک نفس های من مردن !!!! ـپسر با اعتماد نفس: پ نه پ میخواستی نمیرن ازون بوی بد دهنت
تو پارک رفتم دستشویی اومدم بیرون یکی جلومو گرفته! میگم پولیه؟ مبگه پ نه پ من اینجا نشستم پشه ها نیان تو حین کار براتون مزاحمت ایجاد کنند از خونه زنگ زدم فست فود غذا بیارن، طرف میگه بفرستم واستون؟ پ ن پ آپلود کن، لینکش رو بده، دانلود میکنم
میگن کریستف کلمب وقتی رسید به امریکا سرش رو از پنجره کشتی کرد بیرون از یه سرخ پوست پرسید داداش اینجا آمریکاست؟ سرخ پوسته گفت پ نه پ ژاپونه ما هم چون شلوار پامون نیست از خجالت قرمز شدیم
تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟ پـَـ نه پـَـ اومدم از شاگردت تایپ یاد بگیرم!!!!
با ماشین افتادیم ته دره یارو میگه زنگ بزنم امبولانس بیاد؟ میگم : پـَـ نه پـَـ یه مشکل درون خانوادست خودمون حلش میکنیم!!!! ـ
داریم راه میریم با دوستام پام پیچ خورده، خوردم زمین میگه کمک میخوای؟ میگم پـَـ نه پـَـ شماها خودتونو نجات بدین من اینجا میمونم مقاومت میکنم بریییید برییییییید!!!! ـ
پسره اومده خواستگاریم میگم من الان می خوام درس بخونم میگه یعنی چند سال دیگه میخوای ازدواج کنی؟ پـَـ نه پـَـ 10 دقیقه صبر کنی این صفحه رو بخونم درسم تموم میشه!!!! ـ
رفتم الکتریکی می گم آقا سه راهی دارین؟ میگه سه راه برق؟!!! پـَـ نه پـَـ سه راه آذری ، دربست...!!!! ـ
رفتم داروخونه، میگم باند دارین؟ میگه باند پانسمان؟ پَ نه پَ باند فرودگاه ! میخوام فرود بیام ! ـ
چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 11:15 :: نويسنده : فرزین دیده بان
به نیمکتش نگاه میکنم ، پنج ردیف از من جلوتر ، چقدر موهای طلاییشو دوست دارم ، برمیگرده و نمره ی صدشو نشونم میده و میخنده ، چقد دوست دارم مال من باشه ، میخواستم همونجا بهش بگم دوستش دارم ولی ...روم نشد ! چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 11:7 :: نويسنده : فرزین دیده بان
دو دلداده:
|